آدم با ادب
خداوند پنجعلی اکرمی قوشچی را رحمت نمایند.انسانی خیلی تمیز و خوب اخلاقی و از لحاظ پوشش مرتب و با ادب بودند. هیچگونه حرف زشت یا ناپسندی از ایشان، در طول سه سال همکلاسی نشنیدم. در مورد تکالیف و دروس همیشه آماده بود و هیچگونه اعتراضی در مورد وقت امتحانات تعیین شده از سوی دبیران محترم نسبت به سایر همکلاسیهامون نداشت.
در زمان جنگ در مدرسه امیرکبیر همکلاسی بودیم. یک بار که آژیر قرمز کشیدن؛ همه رفتیم زیر نیمکتها. حتی دبیر حسابداری هم که داشت درس یادمون میداد. آژیر سفید که پخش شد متوجه شدم یکی از همکلاسی هایمان شهید غلامرضا سلیم امینی از جا بلند شد و کیفشو انداخت رو کولش، دبیر گفت کجا؟ گفت هموطنای من دارند جنگ میکنند منم نشستم اینجا درس میخونم. من دیگه این درس را نمیخوام، میروم جبهه! و رفت.
پس از یکی دو ماه دیگه شهید شد و فکر میکنم پنجعلی نیز بعد از سلیم امینی رفتند سپاه اون موقع خیلی باهم در مورد دروس صحبت میکردیم حتی ایشان چون دفترهایش پاک و تمیز بود گاهی از ایشان بعنوان امانت میبردم خونه. و ایشان نیز گاهی از دفترهای بنده استفاده میکردند البته ریا نباشه! بنده خطم کمی خوب بود واسه خاطر اون.
یادم هست موقعی که توی مدرسه بودیم برای مسابقه دوستانه والیبال به قوشچی میآمدیم. وقتی دیپلم گرفتیم، مدتی از هم دور بودیم و از حال همدیگه خبر نداشتیم. من تازه استخدام شده بودم که خبر شهادش را شنیدم. انگار آب داغ بسرم ریخته شد و خیلی ناراحت شدم.
به روایت آقای حسینی مجد
یار دبیرستانی
- ۰۳/۰۸/۱۸