حُرمت حَریم
دلگویهای از خاطرات دوران ایثار و شهادت
خاطرهای به یاد ماندنی از شهید والامقام اکرمی قوشچی
عشق به ولایت و احساس تکلیف در قبال فرامین داهیانه رهبر عزیزتر از جان و اداء دین نسبت به رزمندگان بنده را بر این داشت که بهعنوان مسئول تبلیغات جبهه و جنگ بسیج خواهران در مساجد محلات حضور فعال داشته و مردم شریف و جوانان غیور را برای حمایت وپشتیبانی از رزمندگان دفاع مقدس به پایگاههای مردمی بسیج محلات جذب کنم.
صبح روز شنبه بود رفتم به ساختمان ستاد پشتیبانی که قسمت تبلیغات جبهه وجنگ سپاه ارومیه درآن مستقربود. وارد راهرو شدم ...
اتاقها به ردیف در کنار هم بودند و چند اتاق هم در طبقه بالایی ستاد بود. میخواستم بروم از برادران پاسدار نوار کاست بگیرم تا اطلاعیهای را که نوشته بودم از طریق نوار ضبط کنیم و در مساجد جهت جذب جوانان و نیروهای مردمی پخش نماییم.
دقیقاً در انتهای ورودی، اتاقی وجود داشت که یکی از برادران پاسدار با قبای سبز سپاهی تا مرا دید از آن انتها بلند شد و آمد جلو...
من متوجه شدم که غیرت این جوان اجازه نداد بنشیند و من تنها وارد راهرو شوم.
باچهرهای از حیاء سرخ شده و با نجابت خاص جوانی و سر به زیر انداخته با حالتی متواضعانه آمدجلو.
سلام کردم.
جوابم را داد و فرمود خواهرم اگر امری باشد در خدمتم.
من که آن همه نجابت وحیا را در وجود او احساس کردم با کلماتی جسته و گریخته گفتم با برادر توتونچیان کار داشتم. نوار کاست میخواستم تا بتوانم اطلاعیه جذب نیرو را درآن ضبط کنم.
با حالتی که تبسم معصومانهای بر چهره داشت گفت:
خواهرم مگر ما مردهایم شما صدای خود را ضبط کنید و از بلندگوی مساجد پخش کنید و نامحرمها بشنوند!؟
اجازه دهید اطلاعیه را بدهیم به آقامهدی توتونچیان. ایشان با صدای خودشان میخوانند و ضبط میکنیم.
آری بیایید با حفظ این حرمتها نگذاریم از ارزشهای انقلاب اسلامی و آرمانهای شهدا فاصله بگیریم.
حریمها را حرمت داریم.
آن جوان کسی نبود جز شهید بزرگوار پنجعلی اکرمی قوشچی
یادشان گرامی، روحشان شاد و راهشان مستدام و پر رهرو باد
خادم شهدا
رقیه جهانبخش

- ۰۴/۰۷/۱۲