شهید پنجعلی اکرمی قوشچی

شهیدی که اجازه شهادتش را از حضرت معصومه سلام الله علیها دریافت کرد.

شهید پنجعلی اکرمی قوشچی

شهیدی که اجازه شهادتش را از حضرت معصومه سلام الله علیها دریافت کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا  بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، مرده ما هستیم و آن ها نزد خدا زنده اند و روزی می خورند.

شهدای حکی ، جزو انسان های ارزشی و پر تلاش در عرصه رسانه، روابط عمومی که در تبلیغات سپاه مشغول خدمت بودند. برای بنده توفیقی بود تا به عنوان فردی از طرف معاونت آموزش وقت، برای گذراندن دوره تبلیغات و روابط عمومی، در جمع این دوستان حاضر شدم. آشنایی که رفقای روابط عمومی و تبلیغات، علی الخصوص جناب آقای «اکرمی قوشچی» که از فرهیختگان آن جمع بود، در تمامی عرصه ها، مخصوصا عرصه های تبلیغی، فرهنگی و بصیرتی در اون موقع، فعالیت چشم گیری داشت.

در جلساتی که می شد، تحلیل های در آن زمان ارائه می داد که شاید بشود گفت منحصر به فرد بود.

ماموریت ها به تفکیک بود، ولی جمع، یک جمع منسجم، ولایی و پا در رکاب بود. علیرغم این که این ها رسالتشان، عرصه ی فرهنگ و تبلیغ و نشر بود، منتها وقتی که لازم شد این ها لباس رزم بپوشند، قلم و جوهر را کنار گذاشتند و اسلحه را برداشتند، برای دفاع از کیان و ناموس جمهوری اسلامی ایران و این ها، مردان مردی بودند که از ماموریت شانه خالی نکردند و رفتند و شهادت این شهداء، مظلومانه بود و شکنجه هایی که دشمنان و افرادی که شاید داعشی های اون زمان بودند، در مورد این شهداء انجام دادند.

در میان این شهدا یکی هم شهید سلماسی بود که وقتی پیکر او را  به تهران می بردیم، آثار شکنجه را که در روی بدن وی دیدیم، سبعیت و دناعت دشمن را به عینه مشاهده کردم که این بزرگواران را شکنجه های عجیبی کرده بودند.

آن فردی که به نیابت از حزب منحله اونجا بوده است، کرارا از این شهدای گران قدر می خواسته که شما به امام خمینی(ره) اهانت کنید، ولی تک تک این ها رد می کردند و وفاداری خودشان را نسبت به انقلاب و نظام و امام خمینی(ره) اظهار می کردند. به سبب این موضوع، این افراد را مورد شکنجه قرار دادند و آخر سر هم منجر به شهادت این عزیزان شد.

مطمئنا شهداء به ما نیاز ندارند. چون آن ها «عند ربهم یرزقون» هستند. ما هستیم که به این شمع ها، ما هستیم که به این شاخص ها، ما هستیم که به این ستاره ها احتیاج داریم و شهدایی مثل«شهید اکرمی قوشچی» و سایر شهدای گرانقدر، این ها شهدای عقیده و ایمان هستند و در جای خودشان، یک ستاره ی نورانی و یک فردی هستند که می توانند برای نسل های سوم و چهارم انقلاب به عنوان یک سکو، به عنوان یک شمع و به عنوان چراغ راه مطرح شوند. مطمئنا ما تا قیام و قیامت، نیازمند این هستیم که آثار این شهداء، افکارشان و فکرشان را واکاوی کنیم و آن ها را در زندگی مان مورد عمل قرار دهیم. ان شاء الله.

 

بخشی از مصاحبه با جناب سرهنگ «حق دوست» در مهر ماه سال 1396

  

  • حسین غفاری

 

هر سال دوم شهریورماه که از راه می رسد یاد و خاطره شهدای حکی در منطقه ارومیه خودنمایی می کند. 14 شهیدی که در پاکسازی منطقه به اسارت ضدانقلاب درآمده و برخی با بدترین وضع شکنجه و به شهادت رسیدند. 

یاد و نام این سرداران گمنام سرافراز گرامی باد.

  • حسین غفاری

پنجعلی اکرمی قوشچی پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان حر شهرستان خوی از 27 بهمن ماه سال 1360 کار خود را در واحد روابط عمومی سپاه ارومیه آغاز می کند.

کارت شناسایی صادر شده برای ایشان که تا تاریخ 30 تیرماه 1361 اعتبار داشته توسط آقای صادقی (محمد صادقی یخدان، فرمانده وقت سپاه ارومیه) امضاء شده است.

شورای فرماندهی و در رأس آن آقای حمید صداقت پیشه بعد از ماجرای آمدن شهید محلاتی به ارومیه در اواخر بهمن ماه 1359 و تصفیه سپاه، آقای حسین علایی به عنوان فرمانده جدید معرفی می­شود که ایشان هم در اواخر سال 1360به تهران منتقل شده و جای او را محمد صادقی می­گیرد.

آقای صادقی نیز در اواخر سال 1361 برای ورود به انتخابات مجلس از سپاه کنار رفته و تا حدود 3 ماه آقای پرویز فتاح سرپرستی سپاه را بر عهده می گیرند.

با ایجاد قرارگاه بعثت آقای رحیم قربانی فرماندهی قرارگاه و سپاه را از سال 1362 برعهده گرفته و پس از ایشان مرحوم ناصر شعبانی و پس از ایشان هم اسماعیل احمدی مقدم و غلام جلالی فرماندهی سپاه ارومیه را بر عهده می گیرند.  

پس از آن نیروی مقاومت و نیروی زمینی سپاه پاسداران از هم منفک شدند و فرماندهی سپاه استان و فرمانده سپاه ارومیه از هم تفکیک می شوند.

 

  • حسین غفاری

پادگان آموزشی حر شهرستان خوی

نشسته از راست: میرغفاری، پنجعلی اکرمی، بهرعلی حسینی

 

پادگان آموزشی حر شهرستان خوی

ایستاده از سمت چپ نفر سوم

 

پادگان آموزشی حر شهرستان خوی

نفر ایستاده پنجعلی اکرمی

 

پادگان آموزشی حر شهرستان خوی

.................................................

 

پنجعلی اکرمی قوشچی یکی از افراد فعال در عرصه ورزش و رزم بودند و در رشته های بوکس، کاراته و والیبال تبحر ویژه ای داشتند. بعد از اخذ مدرک دیپلم در سال 1360، از طریق سپاه ارومیه در مرکز آموزشی حرّ شهرستان خوی حضور یافته و دوره های فشرده چریکی و تاکتیکی نظامی را گذرانده و به توانایی های نظامی خود افزودند.

با توجه به فضیلت و کاردانی ایشان، در بخش روابط عمومی و تبلیغات سپاه به ایشان مسئولیت داده شد و بدین ترتیب بیش از پیش توانستند در تبلیغ دین مبین اسلام و پاسداری از ارزش های آن گام بردارند.

وی در مساجد شهر و روستا حاضر شده و به نونهالان این مرزوبوم درس قرآن و اصول دین آموزش می­دادند. مدتی هم در پادگان آموزشی مالک اشتر ارومیه به عنوان مربی آموزشی-عقیدتی و نظامی مشغول بوده­اند. بنا به گفته آشنایان، بطور نامحسوس به افراد بی بضاعت و بی سرپرست سرکشی کرده و با کمک مالی اندکی که داشت، به آنها دلداری می­دادند.

 

 

 

  • حسین غفاری

اعزام به منطقه (آخرین عکس قبل از شهادت)، از سمت راست نفر چهارم (عینکی)

با اینکه فعالیت اکرمی در روابط عمومی و تبلیغات سپاه بود، با میل و رغبت برای عملیات پاکسازی که در منطقه قرار بود انجام پذیرد اعلام آمادگی نموده و و با تیم پاسدار شهید محمود دهقان سلماسی که افراد را تک تک انتخاب کرده بودند، عازم منطقه مورد نظر می­شوند.

پس از رشادت های فراوان، توسط عناصر ضد انقلاب تعدادی از نیروها به محاصره افتاده و به اسارت دشمن درمی آیند. اسرا به طرز فجیعی شکنجه و در منطقه به شهادت می رسند. این واقعه در منطقه عملیاتی حکی (سیلوانا) ارومیه در مورخه 2 شهریور سال 1361روی داده که در این واقعه، 13 تن از همرزمانش نیز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. که بعد از شهادت این عزیزان آن منطقه به 14 شهید معروف شد.

شهید پنجعلی اکرمی قوشچی در ابتدای مصحف قرآن کریم خود در اول آذرماه سال 1359 این شعر را به یادگار گذاشته که نشان می­دهد او از قبل آماده شهادت بود:

نترسم ز مرگی که خود زندگی است    

شهادت سرآغاز پایندگی است

نمی ­ترسم از مرگ در راه خلق    

که در راه دین است و سازندگی است

  • حسین غفاری

اکرمی بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ضمن تحصیل به صورت پاره وقت، در سپاه فعالیت می­کرد و به صورت مستمر در مساجد سطح شهر از جمله مسجد بازارباش و فاطمیه ارومیه حضور داشت (که بعد از شهادت ایشان، پایگاه مقاومت بسیج مستقر در مسجد فاطمیه ارومیه به نام ایشان مزین گردید). برای مبارزه با بی­سوادی مدتی با نهضت سواد آموزی همکاری نمود و چند صباحی هم در جهاد سازندگی مشغول شد. به طوری که در سنگر جهاد سازندگی در مزارع حضور یافته و حتی در جمع آوری محصولات کشاورزی به کشاورزان زحمتکش کمک می­کردند. در چهارم بهمن سال 1359 یکی از صمیمی­ترین دوستانش به نام غلامرضا سلیم امینی(*) که او را برادر خطاب می کرد، به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پنجعلی در دفترچه خاطراتش به شهادت این بزرگوار اشاره نموده و نوشته اند:

«شهادت برادرم غلامرضا سلیم امینی مبارک باد، این شهید در 4/11/59 به شهادت رسیده است. روحش شاد و راهش پایدار باد. تا خون در رگم جریان دارد خونت به هدر نرفته است. به یاری خدا پیروزی از آن ماست.»

 

(*)غلامرضا سلیم امینی متولد 1339 در شهرستان ارومیه است. وی پس از طی دوره تحصیلی راهنمایی وارد ارتش شد تا در نیروی هوایی مشغول خدمت شود ولی از آنجائی که وضعیت وقت ارتش با روحیه‌ دینی و مذهبی وی سازگاری نداشت از ارتش خارج شد و در دبیرستان مشغول تحصیل شد.

او که شیفته تعالیم اسلام و تشنه خدمت به محرومین جامعه بود بعد از انقلاب و تشکیل کمیته ارزاق در شهرستان ارومیه اولین فردی بود که از طرف کمیته مأمور آذوقه رسانی به فقرا و محرومان شهر شد.

در همان ابتدای شروع جنگ تحمیلی و زمانی که تنها دو ماه از شروعش می گذشت کار و تحصیل را رها و سلاح رزم به دست گرفت و راهی جبهه جنگ حق علیه باطل گردید و زمانی که تنها 26 روز از آغاز جهاد شهید بزرگوار می گذشت در 4 بهمن ماه سال 1359 در کربلای آبادان و در کنار رود بهمن شیر و به هنگام دیده بانی به فیض عظمای شهادت نایل آمد.

 

  • حسین غفاری

ایستاده از چپ نفر اول شهید پنجعلی اکرمی قوشچی، نشسته از راست علی اکرمی قوشچی

 

خاطره ای از علی اکرمی قوشچی

برادر شهید پنجعلی اکرمی قوشچی

در معیت بسیج دانش آموزی از طرف بسیج انزل ارومیه جهت گذراندن دوره آموزشی عقیدتی و نظامی عازم پادگان آموزشی مالک اشتر شده بودیم. بعد از کمی استراحت کلاسها شروع شد. در کمال تعجب و بدون اطلاع قبلی دیدم که برادرم مربی آموزشی ماست!

 خیلی خوشحال شدم. آن موقع 14 سالم بود و هوا هم شدیداً سرد بود و به آن صورت لباس گرم نداشتم. با هم رفتیم تا از انبار برایم لباس گرم بگیریم، هرچقدر گشتند به اندازه من لباسی پیدا نشد تا اینکه یک اورکت سایز بزرگ دادند و من پوشیدم و یک عکس یادگاری هم گرفتیم. خیلی برایم گشاد شد. طوری که تا دوستان مرا می­دیدند، می­خندیدند.

  • حسین غفاری

محرم تیزکار

 

خاطره ای از برادر محرم تیزکار

سال ۱۳۶۰ در دبیرستان صائب مسئول انجمن اسلامی بودم. معاون دبیرستان به من گفت مقدار زیادی رنگ داریم با چند نفر از دوستان در وقت فراغت دیوارهای حیاط دبیرستان را رنگ بزنید ببینیم خطاطی پیدا می کنیم بیاید شعارهای مناسبی بنویسد؟

 توسط دوستان رنگ کاری زمینه شعار نویسی را در دیوارهای حیاط دبیرستان و حتی محوطه بیرونی دبیرستان تمام کردیم. چون نیمه وقت با سپاه همکاری داشتم رفتم پیش آقای «پنجعلی اکرمی قوشچی» و برای نوشتن شعارهای مدرسه درخواست دادم.

ایشان با خوشرویی تمام پذیرفتند و فردای آن روز با ۳ نفر خطاط که برادر جمشید صفاری(*) هم بین آنها بود، سریع و با خطاطی بسیار عالی، شعارهای مناسب آن زمان را روی دیوارها نوشتند.

سال 1361 در منطقه حکی (چهارده شهید) برادر اکرمی به شهادت رسید و سال 1365 هم برادر صفاری. خداوند روحشان را شاد کند.

 

(*)شهید جمشید مظهر صفاری متولد سال 1344 که در سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. پسر عموی جمشید به نام یونس صفاری نیز جزو شهیدان روستای حکی بود که به همراه اکرمی قوشچی به شهادت رسیدند.  

 

شهید صفاری

از راست: شهید صفاری، کاظم سیلانی و رسول حاتمی 

  • حسین غفاری

 

بصیرت شهید را می توان از این چند خطی که در قالب تحلیل در دفتر سررسید خود در صفحه 7 و 8 آبان 1360 مکتوب کرده دید:

بسیار دیده می­شود که افراد و گروه­هایی سعی دارند حزب ­الله و خط نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی آن را تحت افترائی به اسم چماقداری، بکوبند و به خیال خود چهره آن را خدشه دار نمایند تا بلکه بتوانند به مقاصد خودمحورانه خود دست یابند. و در این مسیر از هیج دسیسه و دروغی ابا ندارند. چرا که منافع و مطامع نفسانی آن­ها با وجود چنین جوانانی آگاه و معتقد و حضور چنین خطی در جامعه به مخاطره می ­افتد و ایشان را تاب تحمل حق نیست. اما برای کسی که آگاهانه یا ناآگاهانه می­کوشد خط حزب­الله را با تشبث به حربه پوچ حاکمیت چماق بکوبد و آن را ارتجاعی معرفی نماید، برای این­گونه افراد می گوییم که بدانند خط حزب­ الله که منطبق با خط امام و پشت سر امام است، جبهه ای است که در همه میدان­ها از اندیشه و عرفان گرفته تا جهاد فی سبیل الله و از جبهه مبارزه با نفس تا ایثار و از خود گذشتگی، گسترده است.

خط حزب­ الله خط روحانیت اصیل و اسلام واقعی است. راهی است به ­سرخی خون حسین(ع) به امتداد تاریخ مبارزات حق و باطل

 

 

  • حسین غفاری

 

خاطره ای از آقای شمس الدین خلیل زاده

با پنجعلی اکرمی قوشچی از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۸ در دبیرستان امیرکبیر ارومیه همکلاس بودیم.

در اوایل شروع حرکت های مردم انقلابی در ارومیه آقای عسگر دژکام (مربی دینی) و پنجعلی بعنوان لیدر بچه های انقلابی بودند هرموقع مرحوم حاج آقاحسنی فراخوان میداد پنجعلی صبح همان روز محرمانه به ما اطلاع می داد و ما هم از مدرسه جیم شده و به به مسجد اعظم می رفتیم.

یک روز آقای دیلمقانی که مدیر مدرسه بودند، از این موضوع مطلع شد. صبح فردایش در مراسم صبحگاهی پشت بلندگو اسم پنجعلی را بعنوان دانش آموز متخلف اعلام کرد و تهدید کرد چنانچه این مسائل ادامه یابد، این افراد ضمن اخراج از مدرسه به اداره امنیتی معرفی خواهند شد. غلامحسن منتظر و محمدتقی فرفر قره باغ و جواد اشتری(*) هم جزو دوستان و یاران بچه های انقلابی مدرسه بودند.

شهید پنجعلی در بحبوبه بحران اواخر حکومت ستم شاهی همیشه پیشتاز بچه های انقلاب در دبیرستان امیرکبیر بودند. خدایش رحمت کند.

(*) جواد اشتری در سال 1341 در شهرستان پیرانشهر به دنیا آمد. وی به جهت اینکه پدرش ارتشی بود به شهرستان سلماس منتقل و سپس در ارومیه ساکن شده و دورة دبیرستان را در مدرسه امیرکبیر با اخذ مدرک دیپلم به پایان رسانید.

جواد پس از اتمام تحصیلات داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی اعزام می شود. تا اینکه در تاریخ 27 مرداد ماه 1361 در منطقه کوشک اهواز به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. مزار شهید در گلزار شهدای باغ رضوان می باشد.

 

  • حسین غفاری